1- واقع شدن سنّت های پیامبران درباره ی حضرت مهدی (علیه السّلام)
یکی از علل و اسباب غیبت امام زمان (علیه السّلام) که در روایات معصومین علیهم السلام آمده، این است که موضوع غیبت در اسلام چیز جدید و بی سابقه ای نیست، بلکه در امم پیشین نیز به صورت یک سنّت الهی جریان داشته است. از طرفی خدای متعال با ارسال پیامبران برای هدایت مردم، حجّت را برهمگان تمام کرده، و راه هر گونه عذر و بهانه جویی را بر افراد لجوج و بهانه گیر بسته است.
از طرف دیگر پیامبران خدا علیهم السلام تمام تلاش و کوشش خویش را برای هدایت و ارشاد مردم به کار برده و در این راه مصایب و مشکلات فراوانی را متحمّل می شدند و بدون کم ترین توقّع و چشم داشتی، مردم را به سوی خدا دعوت می کردند. متأسفانه مردم بر اثر جهل و نادانی بنای مخالفت با پیامبران خدا را می گذاشتند و آن چنان عرصه را بر آنان تنگ می کردند که در مواردی چاره ای جز اختفا و غیبت نداشتند. به همین جهت برای مدّتی از نظر مردم پنهان می شدند.
در این زمینه روایات زیادی از حضرت ائمه معصومین علیهم السلام نقل شده است که به عنوان نمونه به ذکر دو حدیث بسنده می کنیم.
«سُدَیر از امام صادق (علیه السّلام) نقل می کند که حضرت فرمود:
برای قائم ما غیبتی است طولانی.
عَرض کردم: چرا یابن رسول الله؟
حضرت فرمود:
به جهت این که خدا خواسته است که سنّت و روش پیامبران گذشته را در مورد غیبت هایشان درباره ی آن حضرت نیز جاری کند؛ ای سدیر! به ناچار غیبت آن جناب واقع خواهد شد. زیرا خداوند متعال فرموده است: «لَتَرکَبُنَّ طَبَقاً عَن طَبَقٍ» (1) سنّت گذشتگان درباره ی شما نیز جاری خواهد گشت». (2)
«عبدالله بن فضل هاشمی از امام صادق (علیه السّلام) نقل می کند که حضرت فرمود:
ناگزیر برای صاحب الامر غیبتی خواهد بود، به طوری که صاحب هرعقیده ی باطلی در مورد آن حضرت دچار شکّ و تردید می شود.
عبدالله گفت: جانم به فدایت! چرا؟
حضرت فرمود:
ما اجازه نداریم علّت آن را برای شما بیان کنیم.
عبدالله بار دیگر عرض کرد: حکمت غیبت آن حضرت چیست؟
حضرت فرمود:
حکمت غیبت آن حضرت، همان حکمت غیبت پیامبران و حجج پیشین خداوند است و تا بعد از ظهور آن حضرت علّت آن کشف نمی شود؛ همان گونه که علّت سوراخ کردن کشتی و کشتن غلام و بپا نمودن دیوار توسّط خضر (علیه السّلام) تا هنگام جدا شدن موسی (علیه السّلام) از خضر برای آن حضرت روشن نشده بود». (3)
از این دو روایت که از امام صادق (علیه السّلام) نقل شد، چند نکته استفاده می شود:
1- اصل وقوع غیبت حضرت مهدی (علیه السّلام)، و به طول انجامیدن آن از هر دو روایت استفاده می شود. زیرا روایت اول در طولانی شدن غیبت صراحت دارد، و در روایت دوم نیز به طولانی شدن غیبت اشاره شده است؛ به جهت این که حضرت فرمود:
«غیبت آن حضرت به گونه ای خواهد بود که موجب شکّ و تردید برای بعضی از افراد می شود»
و چنین غیبتی طبعاً ملازم با طولانی بودن آن است.
2- این که موضوع غیبت امام زمان (علیه السّلام) چیز جدید و بی سابقه ای نیست؛ بلکه در پیامبران و حجج پیشین خدا نیز، وجود داشته است و همان علل و اسباب و حکمت هایی که موجب غیبت آنها شده، غیبت آن بزرگوار را نیز موجب گردیده است.
3- از روایت دوم استفاده می شود که خداوند به ائمه ی معصومین نیز اجازه نداده است که تمام علل و اسبابی را که موجب غیبت حضرت
مهدی (علیه السّلام) شده، برای شیعیان بیان فرمایند و کشف آن ها را به بعد از ظهور آن حضرت موکول فرموده اند.
از این نکته، نکته ی دیگر و بلکه نکات دیگری می توان استفاده نمود؛ زیرا امام صادق (علیه السّلام) در پایان سخنانش به عبدالله بن فضل فرمود:
«ای پسر فضل! موضوع غیبت مهدی (علیه السّلام) امری خدایی و سرّی از اسرار او و غیبی از غیب های اوست. از آن جایی که ما می دانیم خداوند حکیم است، گرچه علّت و سبب آن برای ما روشن نباشد». (4)
آنچه لازم است اشاره کنیم آن است که ما باید بیشتر در زمینه ی شناخت حضرت مهدی (علیه السّلام) و همچنین موضوع ولایت و امامت ائمه ی معصومین علیهم السلام فکر و اندیشه خودمان را کار به گیریم و با تجزیه و تحلیل عمیق تری در راستای شناخت پیشوایان معصوم علیهم السلام گام برداریم.
اینجاست که باید در فکر و اندیشه ی عمیق تری فرو رویم و بدانیم که بعد از رحلت پیامبر گرامی اسلام چه رویداد بزرگی اتفاق افتاد بود که خلفا و جانشینان به حق پیامبر اسلام، یعنی حضرت علی (علیه السّلام) و فرزندان معصوم آن بزرگوار، در طول دویست و شصت سال نتوانستند آن چنان که می بایست حرف دلشان را بزنند و حقیقت امر را برای شیعیان و ارادتمندان خود بیان فرمایند تا جایی که بیان بسیاری از حقایق را به بعد از ظهور حضرت مهدی (علیه السّلام) موکول فرمودند چنانکه در فرمایش امام صادق (علیه السّلام) به عبدالله بن فضل هاشمی گذشت.
جواب این پرسش با مراجعه به تاریخ صدر اسلام به خوبی روشن می شود و معلوم می گردد که عامل تمام گرفتاری هایی که بعد از رحلت پیامبر اسلام برای مسلمانان پیش آمد، همان غضب خلافت است که به سبب آن زعامت و رهبری جامعه اسلام از صاحبان و وارثان اصلی آن سلب گردید.
2- همگونی غیبت حضرت مهدی (علیه السّلام) با غیبت انبیای گذشته
در مورد همگونی غیبت حضرت مهدی (علیه السّلام) با غیبت انبیا علیهم السلام، علل و حکمت هایی در روایات بیان شده است که با توجه به آن، قسمتی از اسرار غیبت روشن می شود. به چند روایت در این زمینه، اشاره می کنیم.
1- سدیر صیرفی می گوید : با مفضّل و ابوبصیر و ابان بن تغلب خدمت امام صادق (علیه السّلام) شرفیاب شدیم. آن حضرت بر روی خاک نشسته بود و لباسی خیبری بر تن داشت و همچون مادری فرزند مرده، گریه می کرد و حُزن و اندوه، سراسر وجود حضرت را فرا گرفته بود و در حالی که اشک هایش جاری شده بود می فرمود:
«سیّدی غیبتک نَفَت رُقادی، وضیقَت علیّ مهادی، وابتزّت منّی راحه فؤادی، سیّدی غیبتک أوصلت مصابی بفجایع الأبد».
«ای آقا من! غیبت تو خواب را از دیدگان من سلب نموده و زندگانی را بر من تنگ کرده و آرامش قلبم را از من گرفته است.
ای آقای من! غیبت تو، مصائب و اندوه مرا برای همیشه درد آور نموده است».
آن قدر حضرت صادق (علیه السّلام) درباره ی طولانی شدن غیبت حضرت مهدی (علیه السّلام) سخن گفت که عقل از سر ما پرید و قلبمان شکست. به آن حضرت عرض کردیم: ای فرزند بهترین انسان ها! چرا این قدر گریان و اندوهناک هستید؟
حضرت صادق (علیه السّلام) در حالی که نفسی عمیق و سوزناک کشید، فرمود:
«امروز صبح به کتاب«جفر» نگاه کردم و در کیفیّت تولد و غیبت طولانی قائم (علیه السّلام) و گرفتاری مؤمنان و تردیدهایی که به واسطه ی طولانی شدن غیبت در آنان پیدا می شود و اکثر آن ها از دینشان بر می گردند، تأمّل کردم، رقّت، قلبم را فرا گرفت و غم و اندوه بر من چیره گشت».
از حضرت صادق (علیه السّلام) تقاضا کردیم که ما را مورد عنایت و تفضّل قرار داده و در جریان مسایل مربوط به غیبت آن حضرت قرار دهد.
حضرت صادق (علیه السّلام) در پاسخ فرمود:
«خداوند متعال در قائم ما، سه سنّت از سه پیامبر قرار داده است؛ تولد آن حضرت را مانند تولد حضرت موسی (علیه السّلام) و غیبت او را مانند غیبت حضرت عیسی (علیه السّلام) و طول عمر آن جناب را مانند طول عمر حضرت نوح مقرّر فرموده است. سپس عمر بنده ی صالح خدا، خضر (علیه السّلام)، را دلیل بر طول عمر حضرت مهدی (علیه السّلام) قرار داده است».
از حضرت صادق (علیه السّلام) توضیح خواستیم.حضرت فرمودند:
«در مورد تولد موسی (علیه السّلام)، چون فرعون دریافته بود که زوال ملکه و سلطنت وی به دست موسی خواهد بود،؛ دستور داد که کاهنان در حضورش جمع شده و او را از نسب موسی (علیه السّلام) با خبر نمایند. آنان نیز خواسته ی فرعون را برآوردند و گفتند موسی از بنی اسرائیل است. لذا فرعون دستور داد تا شکم زنان حامله را دریدند و بیش از هزار مولود از بنی اسرائیل را کشتند؛ ولی به موسی (علیه السّلام) که در حفظ و حمایت خداوند متعال به سر می برد، دست نیافتند».
آنگاه امام صادق (علیه السّلام) فرمودند:
«همچنین بنی امیّه و بنی عبّاس، چون با خبر شدند که زوال و پایان سلطنت آن ها و سایر ملوک و جبابره ی آنان بر دست قائم اهل بیت علیهم السلام خواهد بود، به عداوت و دشمنی با اهل بیت علیهم السلام برخاسته و قتل و کشتار اهل بیت پیامبر علیهم السلام را شروع کردند تا شاید بتوانند به کشتن حضرت مهدی (علیه السّلام) دست یابند؛ لکن خداوند مانع شد که ستمگران از آن حضرت با خبر شوند، تا نور - امامت - را به پایان برساند؛ گر چه مشرکین کراهت داشته باشند».
و امّا در مورد غیبت حضرت عیسی (علیه السّلام) یهود و نصارا گفتند که عیسی کشته شد. لکن خداوند آنان را تکذیب نمود و فرمود: «وَ ما قَتَلُوهُ وَ مَا صَلَبُوُه وَ لکِن شُبِّهَ لَهُم (5)؛ نه او را کشتند و نه بر دار آویختند و لکن امر بر آنها مشتبه گردید». همین طور است غیبت
قائم (علیه السّلام). زیرا امّت به واسطه ی طولانی شدنش آن را انکار می کنند».
امّا راجع به طولانی شدن عمر نوح (علیه السّلام)، امام صادق (علیه السّلام) فرمودند:
«وقتی نوح (علیه السّلام) برای قوم خود درخواست عذاب نمود، خداوند جبرئیل را با هفت هسته ی خرما فرستاد و او را مأمور به کاشتن آنها نمود و برای وی پیغام فرستاد که من بندگانم را هلاک نمی کنم مگر بعد از اتمام حجّت بر آنان و تو صبر و تحمّل را پیشه کن و آنان را به سوی من دعوت کن که ثواب و پاداش تو را عطا خواهم کرد. این آزمایش الهی به قدری طولانی شد که عده ی بسیاری از دین خدا برگشتند، تا جایی که فقط هفتاد و دو نفر از اُمّت حضرت نوح بر دین آن حضرت ثابت ماندند.
بدین وسیله آزمایش الهی تحقّق یافت و کسانی که در معرض انحراف و نفاق بودند، از مؤمنان حقیقی جدا شدند. آن گاه خداوند به نوح (علیه السّلام) دستور ساختن کشتی را داد و فرمود:
«وَاصنَعِ الفُلکَ بِأَعیُنِنَا وَ وَحیِنَا (6)؛ ای نوح! کشتی را در حضور ما و به فرمان ما بساز».
آن گاه امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: برنامه ی غیبت قائم (علیه السّلام) نیز چنین است. زیرا به قدری طولانی می شود که برای بسیاری از شیعیانی که دارای نفاق هستند، ارتداد حاصل می شود و مؤمنان خالص از دیگران جدا می گردند.
امّا طولانی شدن عمر بنده ی صالح خدا، خضر (علیه السّلام)، نه به نبوّت و امامت اوست، بلکه چون خداوند عمری طولانی برای حضرت مهدی (علیه السّلام) مقدّر نمود و می دانست که طولانی شدن غیبت آن حضرت، موجب انکار می شود، عمر خضر را طولانی گردانید تا بدین وسیله، بر طولانی شدن عمر حضرت مهدی (علیه السّلام) استدلال شود و حجت خدا بر منکران آن حضرت تمام گردد». (7)
در این روایت، امام صادق (علیه السّلام) بعضی از علل و حکمت هایی را که موجب غیبت شده است، بیان فرمودند که با توجه به آن، بعضی از اسرار غیبت برای ما روشن می گردد.
2- سعید بن جبیر می گوید: از سید العابدین علی بن الحسین (علیه السّلام) شنیدم که می فرمود:
در قائم ما سنّت هایی از انبیا است؛ سنّتی از آدم و سنّتی از نوح و سنّتی از ابراهیم و سنّتی از موسی و سنّتی از عیسی و سنّتی از ایّوب و سنّتی از حضرت محمد ( صلی الله و علیه و آله وسلّم) . امّا سنّتی که از آدم و نوح در آن حضرت است، طول عمر است. سنّتی که از ابراهیم است، مخفی بودن ولادت و کناره گیری از مردم است. سنّتی که از موسی است، ترس و غیبت است. سنّتی که از عیسی در اوست، اختلاف مردم درباره ی او است. سنّتی که از ایوب است، رسیدن فَرَج بعد از گرفتاری است و سنّتی که از محمد صلی الله علیه و آله و سلّم است، قیام و خروج به شمشیر است». (8)
نتیجه
با توجه به تشابه و همگونی علل و اسباب غیبت امام زمان (علیه السّلام) با علل و اسباب غیبت بعضی از پیامبران خدا، چنین نتیجه می گیریم که همان طوری که با روی کار آمدن ستمگران در امم گذشته، اسباب غیبت و اختفای عدّه ای از پیامبران خدا فراهم شد، برای حضرت مهدی (علیه السّلام) نیز در امّت اسلام، اسباب غیبت مهیّا گردیده است چنانکه این معنی را مرحوم صدوق از امام صادق (علیه السّلام) چنین نقل می کند:
«حضرت نوح (علیه السّلام) هنگام فرا رسیدن مرگش شیعیان خود را فرا خواند و به آنان فرمود که بدانید که بعد از من با غیبتی روبرو می گردید که طواغیت و ستمگران در آن ظاهر می شوند؛ لکن خداوند متعال، سرانجام شما را به واسطه ی فرزندم هود که از هر جهت به من شباهت دارد، نجات می دهد و دشمنان شما را در هنگام ظهورش هلاک می کند. لذا پیروان نوح (علیه السّلام) پیوسته در انتظار مقدم حضرت هود (علیه السّلام) به سر می بردند و منتظر ظهورش بودند». (9)
آری! در امّت اسلام بعد از آن که مسلمانان سفارشات اَکید پیامبر را در مورد خلافت و امامت علی (علیه السّلام) و فرزندان معصوم آن حضرت نادیده گرفتند، منافقان ظاهر شدند و قدرت اسلام را که مرهون زحمات صادقانه ی
پیامبر اکرم و از خودگذشتگی های حضرت علی (علیه السّلام) بود، در دست گرفتند و از همان آغاز کار، به جای قدردانی از پیامبر اکرم و امیرالمؤمنین علیهم السلام بنای اذیّت و آزار اهل بیت علیهم السلام را گذاشتند. در نتیجه در اندک زمانی مقدمات شهادت دخت گرامی پیامبر، حضرت فاطمه زهرا علیها السلام، و خانه نشینی حضرت علی (علیه السّلام) فراهم گردید و خطّ انحراف از اسلام که توسّط طواغیت و ستمگران به وجود آمده بود ادامه یافت و خلفا و جانشینان راستین پیامبر اسلام، یکی پس از دیگری به دست اشقیا به شهادت رسیدند و سرانجام با شهادت یازدهمین پیشوای معصوم پس از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم مسئله غیبت حضرت مهدی (علیه السّلام) رخ داد و دنیای اسلام و بشریّت، از دیدار جمال آشکار آخرین وصیّ پیامبر محروم گشت.
در پایان این بحث، جملاتی از کلام امیرالمومنین (علیه السّلام) را که با موضوع بحث ما نیز مناسب است می آوریم.
آن حضرت در پیشگویی ای درباره ی حضرت مهدی (علیه السّلام) می فرماید:
«... یا قوم، هذا إبّان ورود کلّ موعود، ودنوٍّ من طلعه ما لا تعرفون، ألا و إنّ من أدرکها منّا یسری فیها بسراج منیر، و یحذو فیها علی مثال الصالحین لیَحُلِّ فیها ربقاً و یعتق فیها رقّاً، و یصدع شعباً و یشعب صدعاً، فی سُترهٍ عن الناس، لا یبصر القائف أثره و لو تابع نظره ...» (10)
«ای مردم! اکنون هنگام فرا رسیدن فتنه هایی است که به شما وعده داده شد و نزدیک است برخورد شما با رویدادهایی که حقیقت آن برای
شما مبهم و ناشناخته است. بدانید که هرکس از ما اهل بیت (مهدی موعود منتظر (علیه السّلام)) آن روزگار را درک کند، با مشعل فروزان هدایت حرکت می کند و به سیره و روش پاکان و نیکان (پیامبر و امامان معصوم علیهم السلام) رفتار می نماید، تا این که در آن گیر و دارها گره ها را بگشاید و بردگان در بند و اسیر را از بردگی و اسارت نجات بخشد و جمعیّت باطل را متلاشی نماید و حق طلبان را با هم جمع نماید.
این رهبر (مدّت های طولانی) درخفا و پنهانی از مردم به سر می برد و هر چند کوشش کنند تا اثری از او بیابند، ردّ پایش نیابند. در این هنگام گروهی از مؤمنان برای در هم کوبیدن فتنه ها آماده می شوند همچون آماده شدن شمشیر که در دست آهنگر صیقل زده شده. آنها کسانی هستند که چشمانشان به نور قرآن جلا گیرد و موج تفسیر قرآن در گوش دلشان طنین انداز شود و در شامگاهان و صبحگاهان جانشان از چشمه ی حکمت و معارف الهی سیراب گردد».
همان گونه که ملاحظه نمودید، حضرت امیرالمونین (علیه السّلام) جریاناتی را که در صدر اسلام واقع شده است، مقدمه ی فتنه های آینده و غیبت دردناک حضرت مهدی (علیه السّلام) معرفی نموده اند؛ آن گاه با بشارت فرا رسیدن روزگاری پر شکوه، دل های غم زده را شاد و امیدوار فرموده اند.
«اللهم اجعلنی من أنصاره و أعوانه و أتباعه و شیعته، و أرنی فی آل محمد علیهم السلام ما یأملون، و فی عدوّهم ما یحذرون، إله الحقّ آمین یا ذاالجلال و الإکرام یا أرحم الراحمین». (11)
3- خوف از کشته شدن
(فَفَرَرتُ مِنکُم لَمّا خِفتُکُم فَوَهَبَ لِی رَبّی حُکماً وَ جَعَلَنی مِنَ المُرسَلینَ) (12)
«هنگامی که از شما ترسیدم، فرار کردم. آن گاه پروردگارم به من علم و حکمت عطا کرد و مرا از پیامبران خویش گردانید».
خداوند از قول حضرت موسی (علیه السّلام) نقل می فرماید که آن حضرت در شرایطی که برای وی پیش آمده بود و خطر قتل، او را از ناحیه ی دشمن تهدید می کرد، فرار کرد و خود را از مرگ نجات داد.
نکته ای که از آیه مذکور استفاده می شود این است که انسان باید تا جایی که امکان دارد، خطر مرگ را از خود دور کند و بدون جهت خود را به کشتن ندهد.
یکی از علل و اسباب غیبت حضرت مهدی (علیه السّلام) که در روایات اهل بیت علیهم السلام بیان شده، ترس از کشته شدن است چنانکه مرحوم صدوق از زراره نقل می کند که گفت: از امام باقر (علیه السّلام) شنیدم که می فرمود:
«برای قائم (علیه السّلام) پیش از آنکه قیام نماید، غیبتی است».
عرض کردم: چرا؟
حضرت فرمود: «برای آنکه از کشته شدن بیم دارد». (13)
در حدیث دیگری نیز زراره از امام صادق (علیه السّلام) نقل می کند که آن حضرت فرمودند
«للقائم غیبه قبل قیامه، قلت: ولِمَ؟ قال: یخاف علی نفسه الذبح (14) ؛ برای قائم (علیه السّلام) قبل از قیامش غیبتی هست. عرض کردم: چرا؟ فرمود: برای آن که از کشته شدن بیم دارد».
روایات در این موضوع، فراوان است که ما نمونه ای از آن را ذکر کردیم.»
اما این خوف از کشته شدن و نداشتن تأمین حیاتی موجب غیبت حضرت مهدی (علیه السّلام) شده است،
از مراجعه به کتب حدیثی که در موضوع غیبت نوشته شده روشن می شود. زیرا سردمداران حکومت های عباسی بر اساس روایاتی که از پیامبر اکرم و اهل بیت علیهم السلام شنیده بودند، می دانستند که از خاندان پیامبر و از فرزندان امیر المومنین و حضرت فاطمه علیهما السلام شخصی به وجود خواهد آمد که بساط حکومت ستمگران و جباران با دست وی بر چیده خواهد شد و نیز به آنان رسیده بود و دریافته بودند شخصیتی که اساس و بنیان ظلم و استبداد را از بین می برد، فرزند امام حسن عسکری (علیه السّلام) است؛ لذا در صدد کشتن وی بر آمدند و تمام نیرنگ های خود را در این زمینه به کار گرفتند.
همان طوری که فرعون، حیله های شیطانی خود را نسبت به حضرت موسی (علیه السّلام) انجام داد، بنی عباس نیز نقشه های فراوانی را برای دست یابی به حضرت مهدی (علیه السّلام) طرّاحی کردند؛ لکن خداوند متعال تدبیر حکیمانه خویش که بر دست امام حسن عسکری (علیه السّلام) جاری ساخت،
نقشه های شوم آنان را نقش بر آب کرد تا آخرین وصی و جانشین پیامبر برای انتقام کشیدن از ستمگران، جان سالم به در برد و روز موعود فرا رسد و بساط ظلم و استبداد به وسیله آن حضرت بر چیده شود.
«وَمَکَرُوا وَ مَکَرَالله واللهُ خیرُ الما کِرِینَ» (15)
«دشمنان خدا نقشه کشیدند و خدا نیز چاره جویی کرد و خدا بهترین چاره جویان است».
بنابراین، روشن می شود که غیبت حضرت ولی عصر (علیه السّلام) با خوف از قتل توسّط ستمگران ارتباط دارد و دستگاه حکومتی بنی عباس، ولادت آن حضرت را خطری جدی برای خود تلقی می کرد. بدون شک، اگر دشمنان به آن حضرت دسترسی پیدا می کردند، او را از بین می بردند؛ لذا با تدبیر حکیمانه ای که امام حسن عسکری (علیه السّلام) به کار بستند، ولادت فرزند ارجمندش مانند ولادت حضرت ابراهیم و موسی (علیه السّلام) پنهان ماند و حتی پس از ولادت نیز آن حضرت را مخفی داشتند تا تمام تلاش های مزوّرانه ی دشمن و نقشه هایی که برای دستیابی به آن حضرت کشیده بودند، نابود گردد.
چگونگی ارتباط غیبت با ترس از کشته شدن
بیان ارتباط غیبت با ترس از کشته شدن این است که گر چه خداوند متعال قادر است هر زمان که بخواهد حضرت ولی عصر (علیه السّلام) را بر تمام
حکومت های موجود غالب گرداند، اما چون جریان امور در این جهان بر اساس اصل اسباب و مسبّباب قرار دارد، تا اسباب ظهور از راه های معمولی و مناسب فراهم نشود، قیام آن حضرت به تأخیر خواهد افتاد و اگر پیش از فراهم شدن مقدمات لازم و ضروری ،آن حضرت ظاهر شود از گزند دشمن در امان نخواهد بود؛ همانطور که اگر پیامبر اکرم نیز در آغاز بعثت در مکه، دست به جهاد و مقابله مستقیم با مشترکین می زدند موفقیّتی نصیب آن حضرت نمی شد و احیاناً با خطراتی نیز مواجه می شد.
اینک این سوال مطرح می شود که چرا آن حضرت مانند امامان قبل از خود ظاهر نمی گردد که یا با پیروزی، دین حق را حاکم گرداند و یا این که مانند نیاکان خویش در را ه خدا به شهادت برسد؟
در پاسخ باید بگوییم که هر کدام از پیامبران خدا و اوصیای آنان دارای مسئولیت و وظیفه خاصی بودند که باید آن را به گونه ای شایسته انجام می دادند. از آن جا که حضرت مهدی (علیه السّلام) آخرین حجت و ذخیره ی خدا در زمین است، وظیفه ای بسیار مهم و سنگین بر عهده دارد و آن تحقق بخشیدن به اهداف تمام پیامبران الهی است که باید با برقرار کردن صلح و صفا و عدل و داد و امنیت عمومی در سراسر گیتی، انسان ها را زیر پرچم افتخار آمیز اسلام جمع نماید و همه را به سوی دین توحید و یکتا پرستی فرا خواند و تمام احکام قرآن کریم را به عنوان آخرین دستور العمل کامل از طرف خدا، اجرا کند و راه سعادت و کمال را به همگان بیاموزد.
واضح است که اجرا کننده یک چنین برنامه ی عمومی باید در شرایطی قیام کند که موفقیت و پیروزی برای وی حتمی و مسلم باشد و هیچ امری
نتواند مانع پیشبرد اهداف او باشد. همچنین برای نزول امدادهای غیبی و نصرت خداوند از نظر حکمت الهی مانعی نباشد.
بنابراین، اگر برنامه ی آن حضرت، قبل از حصول شرایط لازم، آغاز گردد و هدف وی که حاکمیت بخشیدن به دستورات اسلام و قرآن است محقق نشود، نقض غرض می شود. پس باید دنیای بشریّت در انتظار تحققّ وعده های خداوند بماند.
بدیهی است تا خداوند اجازه نفرماید و زمینه و شرایط لازم برای ظهور آن حضرت و غالب شدن دین حق بر سایر ادیان محقق نشود، غیبت آن بزرگوار به طول خواهد انجامید.
این جا است که باید پیروان مکتب آسمانی قرآن و ارادتمندان به اهل بیت وحی و نبوت تمام توان خویش را در اعتلای فرهنگ دینی مردم به کار بگیرند و انسان ها را به ضرورت اقامه ی قسط و عدل در جامعه به رهبری انسانی کامل و معصوم و مؤید از طرف خداوند توجه دهند، تا شرایط لازم برای نجات تمام مردم ستمدیده جهان به دست توانمند حضرت مهدی (علیه السّلام) فراهم گردد.
از سوی دیگر باید دانست که وظیفه و مسئولیت حضرت مهدی (علیه السّلام) از جهاتی با وظایف ائمه قبل از آن فرق می کند که هر یک از آن جهات ایجاد می کند که آن حضرت خود را از مواجه شدن با خطرات جدی حفظ کند و منتظر امر خداوند متعال برای ظهور و حاکمیت بخشیدن به قانون همیشه جاوید اسلام و قرآن باشد.
اینک برای روشن شدن مطلب به دو نمونه از مواردی که زندگانی و مسئولیت حضرت مهدی (علیه السّلام) با سایر ائمه علیهم السلام تفاوت دارد اشاره می کنیم:
اول: احتمال خطر کشته شدن
دوم: رهایی از بیعت ستمگران
جهت اول:
با توجه به این که حضرت مهدی (علیه السّلام) آخرین امام و پیشوای معصوم از اهل بیت پیامبر علیهم السلام است، اگر در غیر وقت مناسب و قبل ازحصول زمینه و شرایط برای پیروزی حتمی در اجتماع ظاهر شود، با خطر کشته شدن از طرف دشمن مواجه می گردد. در این صورت علاوه بر این که نقض غرض در تحقق بخشیدن به اهداف انبیا علیهم السلام و حاکمیت دین حق بر سایر ادیان لازم می آید، خسارت عظیم و جبران ناپذیر فقدان آخرین حجت خدا را نیز به دنبال دارد. چنین خسارتی در شهادت امامان قبل از آن حضرت وجود نداشت. زیرا هر کدام از ائمه قبل از آن حضرت که با جریان شهادت روبرو می شد، می دانست که بعد از وی امام و حجت معصوم دیگری هست و زمین خالی از حجت نمی شود؛ از این رو، در صورت لزوم در راستای انجام وظیفه تا سر حد شهادت در راه خدا پیش می رفت. مانند حضرت امام حسین (علیه السّلام) که در میدان کربلا به تنهایی در مقابل انبوه لشکریان کفر استقامت نمود و ذره ای انعطاف در مقابل دشمن نشان نداد. زیرا به خوبی می دانست که با شهادتش دشمن رسوا خواهد شد و طولی نخواهد کشید که مقدمات نابودی و اضمحلال قدرت طاغوتی دشمن نیز فرا خواهد رسید. آن حضرت می دانست که امام و حجت خدا پس از او، می ماند و پرچم هدایت را به نحو عالی به دوش خواهد کشید و در مرکز حکومت ظالمانه ی دشمن، پایه های کاخ طاغوتی
وی را متزلزل می سازد. لذا در آخرین لحظات زندگانی خویش که اسرار امامت را به فرزند عزیز و گرامی اش امام سجاد (علیه السّلام) تحویل می دهد، آن حضرت را از عاقبت کار خبر داد و امر به صبر و استقامت فرمود و موقعی که امام سجاد (علیه السّلام) خواست به یاری آن حضرت بشتابد، امام حسین (علیه السّلام) به حضرت ام کلثوم (علیه السّلام) فرمودند که او را از رفتن به میدان باز بدار؛ مبادا کشته شود و زمین از آل محمد علیهم السلام خالی بماند. (16)
اما زندگانی امام عصر(علیه السّلام) با زندگانی سایر ائمه علیهم السلام فرق اساسی دارد.
زیرا وی بر اساس فرمایشات پیامبر اکرم صلی الله و اله وسلم و آبای گرامی خویش می داند که آخرین حجت و ذخیره خدا در زمین است و می داند که زمین بدون حجت خدا قابل سکونت و زندگانی نیست که (لو بقیت الأرض بغیر إمام لساخت (17)؛ اگر زمین بدون امام و حجت بماند، هر آیینه خراب خواهد شد).
بنابراین، موضوع این نیست که امام (علیه السّلام) از ترس جان و خوف از مرگ، اختفا و غیبت را انتخاب نموده باشد؛ بلکه وی به حکم این که واسطه فیض بین خدا و مخلوقات است، سزاوار است که نقش حیاتی خویش را برای تداوم فیض خداوند به مخلوقات ایفا کند وجان خویش را از هر نوع خطری در امان بدارد تا زمینه و شرایط کافی برای محقق شدن وعده خداوند که می فرماید: «وَ اَشرَقَتِ الأرضُ بِنُورِ رَبَِّها» (18) فراهم شود و زمین به نور وجود آن حضرت روشن گردد و کاروان بشر در پرتو هدایت و ارشاد آن بزرگوار ،راه سعادت و کمال را بپیماید و به سوی خدا هدایت شوند. آن وقت است که به واسطه ظهور حضرت مهدی (علیه السّلام) دین حق بر سایر ادیان غالب شده و زمین با حاکمیت دین خدا، از قسط و عدل پر خواهد شد.
جهت دوم:
از موارد تفاوت برنامه های عملی حضرت مهدی (علیه السّلام) با سایر ائمه علیهم السلام این است که بر حسب آنچه از روایات استفاده می شود، آن حضرت همانند امامان قبل از خویش که بنابر اقتضای زمان ناگزیر از نوعی صلح و مسالمت با خلفای زمان می شدند، نیست. زیرا آن حضرات در مواردی ناچار می شدند که برای حفظ مصالح اسلام و مسلمانان از اصل تقیه که یک دستور العمل قرآنی است (19)، استفاده کنند و بدین وسیله خطری را که از جانب دشمن متوجّه شیعیان و احیانا خودشان بود دفع نمایند. مانند موضوع حکمت در زمان امیرالمومنین (علیه السّلام) و صلح امام مجتبی (علیه السّلام).
بنابراین اگر امامان پیشین که در جمع مردم حضور داشتند در مواردی از اصل تقیّه استفاده می کردند و احیاناً بیعت با خلفای جور را در ظاهر می پذیرفتند، لکن حضرت مهدی (علیه السّلام) با توجه به روایات فراوانی که از پیامبر اکرم و امامان معصوم علیهم السلام درباره آن حضرت و برنامه ایشان رسیده است، امکان استفاده از اصل تقیّه را ندارد. زیرا بر اساس روایات ، برنامه
و دستور کار آن حضرت ریشه کن کردن ظلم و فساد از روی زمین و بر پا نمودن قسط و عدالت عمومی در روی زمین است. اجرای چنین برنامه همه جانبه و فرا گیر، قبل از فراهم شدن شرایط و مقدمات لازم، علاوه بر این که ممکن نیست، مشکلات فراوانی را نیز برای مجری آن به دنبال می آورد.
زیرا طبیعی است که وقتی دشمن احساس کند در مقابل چنین فردی قرار گرفته است، آرام نمی گیرد وهیچ گونه تقیّه و سازشی را از وی نمی پذیرد.
دیگر این برنامه و دستور کار آن حضرت، که همان تحقّق بخشیدن به حاکمیّت همه جانبه دستورات قرآن و اسلام است، با هیچ گونه تقیّه و سازش با قدرت های طاغوتی نمی سازد.
این مطلب در روایات فراوانی به عنوان یکی از علل و اسباب غیبت و اختفای آن حضرت بیان شده است که وی در هنگام ظهور و قیام برای برپایی عدالت و قسط جهانی، از هیچ کس عهد و پیمانی برگردن ندارد چنانکه از امام صادق (علیه السّلام) نقل شده است که فرمودند:
«یقوم القائم و لیس لأحد فی عنقه عهد و لا عقد و لا بیعة» (20)
«قائم (علیه السّلام) در حالی قیام می کند که برای هیچ کس در گردن وی عهد و پیمان و بیعتی نیست».
شاید بتوان گفت که منظور از چنین روایاتی -که تعداد آن نیز فراوان است - این است که در هنگام ظهور مهدی (علیه السّلام) فرصت از کافران و ستمگران گرفته شده و روزگار آن ها سپری گردیده است و هنگام آن رسیده که آخرین حجت و ذخیره الهی در زمین با استفاده از امکانات و
شرایط لازم و نیز با استفاده از امداد های غیبتی خداوند، در راستا ی تحقّق بخشیدن به اهداف انبیای الهی علیهم السلام قیام کند و وعده حتمی خدا را در غلبه دین حق بر ادیان باطل محقّق سازد و زمین را برای حکومت صالحان آماده سازد و بدین وسیله آیه کریمه زیر تحقق یابد:
(وَ لَقَد کَتَبنا فِی الزَّبُورِ مِن بَعدِ الذِّکرِ أَنَّ الأَرضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصّالِحُونَ) (21)
«در زبور بعد از ذکر (تورات) نوشتیم که بندگان شایسته ام وارث حکومت زمین خواهند شد».
بنابراین، اگر در روایات یکی از علل و اسباب غیبت، عدم عهد و پیمان و بیعت دیگران بر گردن آن حضرت بیان شده، به جهت این است که آن حضرت در هنگام ظهور، هیچ حکومت و قانونی را جز حکومت خدا و قوانین قرآن کریم به رسمیّت نمی شناسد، بلکه حکومت خدا را بر اساس موازین و دستورات قرآن کریم جایگزین تمام حکومت های طاغوتی می گرداند و جهان بشریت را تحت یک حکومت الهی کامل جمع می کند و به سوی تکامل و سعادت دنیا و آخرت هدایت می فرماید.